اتحاد، نخ تسبیحى است که مهرهها را در کنار هم نگه مىدارد، و ارتباط منظمى بین آنها برقرار مىسازد، و آنها را از پراکندگى و دورافتادگى و گم شدن حفظ مىکند؛ اگر آن نخ پاره شود، انسجام مهرهها گسسته شده، و هر کدام به جایى فرو خواهد افتاد . وحدت عامل مهم حرکتبخش براى انقلابها بوده و انسانها را در گذر پیشرفت به سوى پیروزىها، از دست اندازها و گردنههاى صعب العبور، عبور مىدهد، به ناتوانىها توان بخشیده و دشوارىها را آسان مىکند و ناممکنها را ممکن مىسازد. اصولا نمىتوان بین اسلام و رهبرى اسلامى با مساله وحدت، جدایى فرض کرد، چرا که اسلام منهاى وحدت و یا ولایت منهاى وحدت، هم چون شیر مثنوى است که چنین شیرى را خدا نیافریده است. بر همین اساس امیرمؤمنان على (ع) در سخنى مساله رهبرى اسلامى را چنین ترسیم کرده و در خطبه ۱۴۶ نهج البلاغه مىفرماید: «جایگاه زمامدار در حکومت، جایگاه رشته است که مهره ها را جمع می کند و به هم می پیوندد، و اگر رشته بگسلد، مهره ها پراکنده شده هر یک به جایی می رود». وحدت مسلمانان، توان آنان را در برابر دشمنان، صدها و هزارها برابر مىکند، درست مانند سدهاى بزرگى که در نقاط مختلف جهان ساخته شده و مبدا بزرگترین نیروهاى صنعتى است و سرزمینهاى وسیعى را زیر پوشش روشنایى و آبیارى قرار داده است. این قدرت عظیم چیزى جز نتیجه به هم پیوستن دانههاى ناچیز باران نیست. بنابراین اتحاد و انسجام دانههاى باران باعث ایجاد سدهاى عظیم با آن همه توانایىها شده است. وقتى که از دانههاى باران در پرتو وحدت و به هم پیوستگى چنان آثار اعجازآمیز بروز کند، قطعا اتحاد و انسجام مسلمانان آثار و برکات اعجاز آمیز بیشترى در پیشرفت اهداف عالى انسانى و جلوگیرى از مقاصد غیر انسانى استعمار خواهد داشت و موجب سربلندى و عزت و اقتدار بىنظیر خواهد شد.
ارزش وحدت و اتحاد از دیدگاه قرآن: حفظ وحدت در صدر اسلام، موجب انسجام و فشردگى مسلمانان شد. آنها در پرتو همین همدلى و هماهنگى توانستند بر خیل دشمنان مختلف فائق آیند و به امتیازات فوقالعاده دست یازند، چرا که قرآن به آنها فرموده بود: و همگى به ریسمان خدا (قرآن و اسلام و هرگونه وسیله رحمت) چنگ زنید و پراکنده نشوید، و نعمتخدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید (آل عمران، آیه ۱۰۳). قرآن تفرقه و اختلاف را در ردیف عذابهاى آسمانى عنوان کرده و مىفرماید:; بگو خداوند قادر است که از بالا یا از زیر پاى شما، عذابى بر شما بفرستد، یا به صورت دستههاى پراکنده شما را با هم بیامیزد و طعم جنگ (و اختلاف) را به هر یک از شما به وسیله دیگرى بچشان (انعام/ آیه ۶۵). قرآن به تفرقه افکنان هشدار داده و آنها را جداى از اسلام و دشمن مسلمانان معرفى کرده و با قاطعیت مىفرماید: » همانا کسانى که آیین خود را پراکنده ساختند، و به گروههاى گوناگون تقسیم شدند، تو هیچ گونه رابطهاى با آنها ندارى، سر و کار آنها تنها با خدا است (همان، آیه ۱۵۹). قرآن، گروه گرایى و پراکندگى را از برنامههاى مشرکان دانسته، و مسلمانان را به شدت از آن نهى کرده و به انسجام تحت پوشش توحید دعوت فرموده و با صراحت مىفرماید: از مشرکین نباشید، از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند، و به دستهها و گروهها تقسیم شدند (روم، آیات ۳۱ و ۳۲). حفظ اتحاد در بیان پیامبر (ص) و امامان (ع) در گفتار پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) با تعبیرهاى جالب و عمیق به مساله وحدت و برادرى ترغیب شده و از هرگونه پراکندگى و تفرقه نهى گردیده است و در بعضى از این موارد به دلیل آن نیز اشاره شده است، به عنوان نمونه، نظر شما را به چند گفتار از آنها جلب مىکنیم: پیامبر اکرم (ص) فرمود: » تمام مسلمانان مانند یک دست در برابر بیگانگان متحد هستند« و نیز فرمود: مسلمانان نسبت به همدیگر هم چون یک مرد هستند که هرگاه عضوى از اعضاى او دردمند شود، اعضاى دیگر او نیز احساس درد مىکنند (همان، حدیث۷۵۹). حضرت علی على (ع) در فرازى از یکى از خطبههایش خطاب به مسلمانان چنین فرمود: و با انبوه مردم همراه گردید که دست خدا با جماعت (حق طلب) است. و از تفرقه و تکروی بپرهیزید که مردم تکرو بهره شیطان شوند، چنانکه گوسفند تکرو بهره گرگ گردد«(نهج البلاغه، خطبه۱۲۷). امام على (ع) به قدرى نسبت به گروهک خوارج که موجب تفرقه در میان سپاه آن حضرت شدند و با شعارهاى فریبنده براى خود دسته جدا کرده بودند، اظهار بیزارى مىکند که به دنبال سخن فوق مىفرماید: » هوش دارید، هر کس به این شعار (تفرقه) فراخواند او را بکشید هر چند زیر این عمامه من باشد (نهج البلاغه، خطبه۱۲۷). از این بیانات چنین استفاده مىشود که رعایت حفظ اتحاد، ارزش بسیار عمیق و مهمى است که پیامبر (ص) و امامان (ع) ما را به آن دعوت کردهاند، و به عکس گناه تفرقه افکنى و پراکندگى به قدرى بزرگ است که به منادیان و پدید آورندگان آن به شدت هشدار داده شده، تا مسلمانان با اظهار تنفر از آنها و از هرگونه تفرقهافکنى، عوامل اختلاف را از جامعه خود طرد کرده و براى حفظ وحدت خود، از هیچ گونه کوششى دریغ ننمایند. وحدت و یک پارچگى اثر معجز آمیزى در پیشرفت اهداف، و سربلندى و پیروزى اجتماعات دارد، و در بقاى نظام و انقلاب اسلامى، پس از مساله اصل اسلام ناب، و اصل ولایت و رهبرى صحیح، هیچ موضوعى هم چون اتحاد و انسجام اقوام و ملتها اثربخش نیست، وحدت کلمه و همدلى و همرنگى مسلمانان صدر اسلام، شاگردان پیامبر (ص) اثر به سزایى در پیشرفتها و فتوحات شگفتانگیز اسلام داشت، چرا که آنها به سخن پیامبر (ص) دل داده بودند که فرموده بود:» افراد با ایمان نسبت به یکدیگر همانند اجزاى یک ساختمانند که هر جزیى از آن، جزء دیگر را محکم مىکند. وحدت و انسجام در پیروزى انقلاب اسلامى، نقش اساسى داشت، امام خمینى – قدس سره – منادى وحدت بود، و همواره به آن سفارش مىکرد، و به تفرقه افکنان هشدار مىداد، و آسیبرسانى به هم پیوستگى ملت را گناه بزرگ مىشمرد. آرى نقش دین اسلام در ایجاد وحدت و برادرى، و نقش وحدت و برادرى در پیشبرد اهداف به قدرى براى دشمنان و استعمارگران، مهم و گران بود، که براى نفوذ خود به کشورهاى اسلامى بیشترین سعى خود را براى ایجاد تفرقه نمودند، و با تز «تفرقه بینداز و حکومت کن» وارد میدان شدند، و در این راستا خسارتهاى جبران ناپذیرى به اسلام و مسلمانان وارد ساختند، چرا که آنها راز و رمز پیروزىهاى چشمگیر مسلمانان در ابعاد گوناگون را همان فشردگى و انضباط و به هم پیوستگى آنها مىدانستند. به گفته «جان دیون پورت» دانشمند معروف انگلیسى «. . . محمد یک نفر ساده، در پرتو اتحاد قبایل پراکنده کوچک و برهنه و گرسنه، کشور خودش را به یک جامعه فشرده و با انضباط تبدیل نمود، و در میان ملل روى زمین آنها را با صفات و اخلاق تازهاى معرفى کرد، و در کمتر از سى سال، این طرز و روش، امپراطور قسطنطنیه را مغلوب کرد، و سلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بینالنهرین و مصر را تسخیر کرد، و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریاى خزر و تا رود سیحون گسترش داد . . .» (جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، ص۷۷ ). وحدت، از مقدماتى است که اساس و انسجام و پویایى یک نظام را تشکیل داده و رمز ماندگارى آن مىباشد. با مراجعه به کلمات علىعلیه السلام چنینمىتوان استنباط نمود که: اتحاد امرىفطرى و طبیعى مىباشد و انسان با روحیه نوع دوستى پدید آمده است. بنابراین آنچه که باید به ریشهیابى آن پرداخت، اختلاف است، چرا که (اتحاد) ریشه در فطرت انساندارد.
راهکارهاى تقویت وحدت اسلامى سخن گفتن از وحدت و شعار طرفدارى از آن و برگزارى سمینار و کنفرانس و دیدار برادران شیعه و سنى و آمد و شد طلاب و دانشجویان و گفتمان وحدت اسلامى با کسانى که استقلال فکر و اندیشه ندارند و دیگران به جاى آنان فکر مىکنند راه به جایى نمىبرد. به نظر می رسد راهکارهاى وحدت عبارتند از: ۱- برگزارى برنامههاى گفتگوى علمى بین عالمان متعهد و مستقل شیعه و سنى درمورد اختلاف نظرهاى فقهى و سیاسى مثل ربا، کنترل موالید، موسیقى، حد و مرز ارتباط با کفار و … ، ۲- برگزارى سمینارهاى همفکرى در زمینه چگونگى مقابله با فرهنگ مهاجم غربى بین حوزه و دانشگاه، ۳- تاسیس نهادى حوزوى و نه دولتى براى نظارت و کنترل برداشتهاى نادرست و جلوگیرى از تحریف معنوى قرآن و سنت، ۴- تاسیس مرکزى براى شناخت و معرفى دقیق اهل بیت(ع) و شبههزدایى از زندگى آنان و جلوگیرى از تحریف سیماى عترت(ع)، ۵- گسترش فرهنگ انس با قرآن و حدیث به جاى مسابقات فوتبال و شطرنج و … در میان قشر جوان و نوجوان، ۶- اهتمام به خودسازى و تقویت مساجد و نماز و زیارت و توسل و دعا و عبادت، ۷- دفاع از آزادى اندیشه و بیان در چارچوب قرآن و سنت و مقابله با توهین و تحقیر دین و انبیاء و اصول تفکر اسلامى، ۸- حمل گفتار و رفتار مؤمنین بر صحت و پرهیز از اتهام بیجا و طى مراحل امر به معروف و نهى از منکر در جامعه اسلامى، ۹- تفاهم و گفتگو باواژهها و اصطلاحات فرهنگ اسلامى و خوددارى از حضور و شرکت در مجامعى که با اصطلاحات و فرهنگ غیرمکتبى در مورد اسلام و مسلمین سخن مىگویند، ۱۰- احیاى روحیه خودباورى و نفى غربزدگى حاکم بر اغلب جوامع اسلامى، ۱۱- خرافهزدایى و پاکسازى فرهنگ دینباوران از خرافه و دروغ و پیرایههاى تفرقهانگیز، ۱۲- افزایش ارتباطات و دید و بازدید علمى بین حوزه و دانشگاه و مراکز فرهنگىدنیاى اسلام، ۱۳- توجه به دشمن اصلى و مقابله با وابستگان فکرى، سیاسى و افشاى مزدوران کفر جهانى در دنیاى اسلام، ۱۴- معرفى تلاشهاى وحدتآفرین انبیاء و معصومین(ع) و اسوههاى وحدت اسلامى به نسل جوان دنیاى اسلام و امثال این اقدامات راهکارهاى وحدت و استقرار اخوت اسلامى است.
نام :محمد ،نام پدر: عبدالله ،نام مادر : آمنه ،کنیه : ابوالقاسم، لقب : محمد امین ،محل تولد:مکه معظمه ،روز تولد: ۱۷ ربیع الاول ،مدت نبوت : ۲۳ سال، مدت عمر : ۶۳ سال
خلاصه ای از زندگی حضرت محمد(ص): بیش ازهزار و چهار صدسال، در ۱۷ ربیع الاول کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود. پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب چشم از جهان فروبست . بنابر رسم خانواده های بزرگ مکه محمد (ص) به دایه ای به نام حلیمه سپرده شد تا در بیابان و دور از آلودگی های شهر پرورش یابد. حلیمه محمد را که به سن پنج سالگی رسیده بودبه مکه باز گرداند . آمنه دو سال بعد که برای دیدن پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفته بود ، بعد از یک ماه ، با کودکش (محمد) به مکه برگشت ، اما دربین راه ، در محلی بنام « ابواء » درگذشت. بعد از مرگ آمنه محمد در دامان پدر بزرگش « عبد المطلب » پرورش یافت . دو سال بعدبر اثر درگذشت عبد المطلب ، در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش « ابوطالب » رفت و تحت سرپرستی وی قرارگرفت . ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش ، یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف ومهربانی ، از برادرزاده اش پرستاری و حمایت کرد . به طوری که حتی در سخت ترین وناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل ، برای نابودی « محمد» دستدر دست یکدیگر نهاده بودند ، جان خود را برای حمایت برادرزاده اش سپر بلا کرد و ازهیچ چیز نهراسید . در سن ۱۲سالگی بود که عمویش ابو طالب او را همراه خود به سفر تجارتی به شام برد . درهمین سفر در محلی به نام ” بصری ” که از نواحی شامبود ، ابو طالب به راهبی مسیحی که نام وی « بحیرا » بود برخوردکرد . بحیرا هنگام ملاقات محمد از روی نشانه هایی که در کتابهای مقدس خوانده بود ،با اطمینان دریافت که این کودک همان پیغمبر آخر الزمان است . اما برایاطمینان بیشتر او را به لات و عزی که نام دو بت معروف مکه بود ، سوگند داد که آنچه را که از وی می پرسد بجز راستینگوید. محمد (ص) با اضطراب و ناراحتیگفت ، من این دو بت را که نام بردی دشمن می دانم ، مرا به خدا سوگند بده! بحیرامطمئن شد که این کودک همان پیامبر بزرگوار خداست که بجز خدا به کسی و چیزی عقیدهندارد . برای همین بحیرا به ابو طالب سفارش کرد تا او را از شر دشمنان مخصوصاً یهودیان محافظت کند. محمد دوران نوجوانی و جوانی را گذراند . از آلودگیهای محیط آلوده مکه کناربود و دامنش ازناپاکی بت پرستی پاک و پاکیزه بود ، تا حدی که موجب شگفتی همگان شده بود وبه اندازه ای مورد اعتماد بود که به ” محمد امین ” مشهور شد.
ازدواج محمد ( ص): وقتی امانت و درستی محمد ( ص ) زبانزدهمگان شد ، زن ثروتمندی از مردم مکه بنام خدیجه دختر خویلد که پیش از آن دوبارازدواج کرده بود و ثروتی زیاد و عفت و تقوایی بی نظیر داشت ، خواست که محمد ( ص)را برای تجارت به شام بفرستد و از سود بازرگانی خود سهمی به وی بدهد . محمد ( ص) این پیشنهاد را پذیرفت . خدیجه غلام خود را همراه محمد ( ص ) فرستاد . وقتی غلامش و محمد (ص) از سفر پر سود شام برگشتند ، میسره «غلام » گزارش سفر را جزءبه جزء به خدیجه داد و از امانت و درستی محمد ( ص ) برای خدیجه سخنها گفت . خدیجه شیفتهامانت و صداقت محمد ( ص ) شد و مدتی بعد خواستار ازدواج با محمد شد . محمد ( ص)نیز این پیشنهاد را قبول کرد .« خدیجه چهل ساله وحضرت محمد ( ص ) بیست وپنج ساله ». خدیجه تمام ثروت خود را در اختیار محمد ( ص ) گذاشت . محمد ا(ص) بیشتراوقات فراغت را به خارج مکه می رفت و مدتها در دامنه کوهها و میان غار می نشست و با خدای جهان به راز و نیازسرگرم می شد . سالها بدین منوال گذشت ، خدیجه نیز می دانست که هر وقت محمد ( ص ) درخانه نیست ، در «غار حرا» بسر می برد . این نقطه دور از غوغای شهر و آلودگیهای آن روز ، محل راز و نیازهای محمد ( ص ) بودهاست .
رفتار پیامبر ( ص): رفتارپیامبر (ص ) بزرگوار و کردار آن حضرت ، سرمشق مسلمین و بلکه نمونه عالی همه انسانهاست . پیامبر (ص ) آن چنان ساده و بی پیرایه لباس می پوشید و بر روی زمین می نشستو در حلقه یاران قرار می گرفت که اگر ناشناسی وارد می شد، نمی دانست پیامبر(ص)کدام است . در عین سادگی ، به نظافت لباس و بدن خیلی اهمیت می داد. همیشه باپیر و جوان مؤدب بود. همیشه در سلام کردن پیش دستی می کرد. یتیمان و درماندگان را مورد لطف خاص قرارمی داد. به عیادت بیماران و تشیع جنازهمسلمانان زیاد می رفت . مهمان نواز بود. دست مهر بر سر یتیمان می کشید. از خوابیدن روی بستر نرم پرهیز داشت ومی فرمود: «من در دنیا همچون سواری هستم که ساعتی زیر سایه درختی استراحت کند وسپس کوچ کند» در جنگها هرگز هراسی به دل راه نمی داد و از همه مسلمانان در جنگ به دشمن نزدیکتر بود. از دشمنان سرسخت مانند کفار قریش در فتح مکه عفو فرمود و آنها هم مجذوب اخلاق پیامبر (ص ) شدند و دسته دسته به اسلام روی آوردنداز زر و زیور دنیا دوری می کرد. اموال عمومی را هرچه زودتر بین مردم تقسیم می کرد و با آن که فرمانروا و پیامبر خدا بود، هرگز سهمی بیشتر از دیگران برای خود برنمی داشت .
سخنان برگزیده از پیامبر اکرم (ص): غافل ترین مردم کسی است که از دگرگونی دنیا از حالی به حال دیگر پند نگیرد . پیامبر اکرم (ص) با دارایی خود نمی توانید دل مردم را به دست آورید ، پس دلشان را با اخلاق نیک به دست اورید . پیامبر اکرم (ص) بهترین مردم کسی است که مردم از او بهره مند شوند . پیامبر اکرم (ص) به یکدیگر هدیه دهید که کینه را از بین می برد . پیامبر اکرم (ص) نیکو کاری کامل آن است که در نهان همان کنی که در آشکارا می کنی . پیامبر اکرم (ص) آغاز کننده سلام از تکبر بر کنار است پیامبر اکرم (ص) هر که نزد ثروتمندی برود و (به خاطر ثروتش ) برای او فروتنی کند ، دو سوم دینش بر باد رفته است . پیامبر اکرم (ص)
.: Weblog Themes By Pichak :.